90/3/8
12:0 ص
<!-- /*
سایه شناسی در بوف کور و داستان غار افلاطون2
در داستان تمثیلی غار افلاطون عده ای از کودکی در درون غار تاریک و مخوف گرفتارند و دست و پای انها با غل و زنجیر بسته شده است . و فقط می توانند جلو پای خود راببینند . پشت سر انها اتشی روشن است و و اشیایی در حال حرکت هستند . سایه این اشیاء در حال حرکت روی دیوار می افتد و و انها فکر می کنند که این سایه ها حقیقت دارند . حتی اگر صدایی هم شنیده شود انها فکر می کنند که این صدا مال همان اشیاء است . یکی از این افراد غل و زنجیر خود را باز می کند و خود را از اسارت رها میکند . و افتاب حقیقت را در پشت سرش می بیند . و برای بقیه زندانیان غار ان را تعریف می کند . انها او را مسخره می کنند و حرفش را باور نمی کنند . این داستان تمثیلی نمادی از عالم مثال است که افلاطون ان را با زبردستی تمام ساخته و پرداخت کرده است . در این تمثیل انسانها در غار این دنیا زندانی هستند و انچه را که با ان روبرو هستند سایه ای از ان واقعیت اصلی است . حال اینکخ چه کسی می تواند قدم در راه کشف این حقیقت عالم مثال بگذارد کسی جز فیلسوف اگاه نیست .
صادق هدایت در داستان پر از راز و رمز بوف کور نیز از این سایه الهام گرفته است و قصد دارد خود را به این سایه حقیقی خود معرفی کند . بوف کور اولین اثر هدایت است که او را به عنوان فیلسوف بزرگ معرفی می کند .
در هر یک از اثار هدایت بعدی از ابعاد بی پایان هدایت را کشف م یکنیم . هدایت داستان بوف کور را با این نیت شروع کرد تا خوو و سایه اش را بیشتر بشناسد . (چون از زمانی که همه روابط خودم را با دیگران بریده ام می خواهم خود را بهتر بشناسم )بوف کور
در داستان غار افلاطون انسانهای داخل غار دروغین و گول زننده هستند و هویت واقعی انها در عالم مثال قرار دارد . هدایت اولین مرحله از سفر فلسفی –عرفانی خود را با اگاهی تمام شروع کرد که همان سفر از خلق به حق اسفار اربعه ملاصدرای شیراز ی است . هدایت حق و حقیت رادید و به اگاهی اجتماعی کارل یونگ رسید . در حقیقت نیت اصلی هدایت همین رساندن خود و اجتماع به اگاهی اجتماعی یونگ بود . بوف کور تجلی روحیات پاک یک فیلسوف و عارف بزرگ است . روحیات نابی که جز از وجود پاکی چون هدایت نمی توانست نشات بگیرد . بوف کور تجدید حیات دوباره با فیلسوفان بزرگ شرق و غرب است . شراب پاک فلسفه غرب و شرق را در جام بوف کور ریخت و طرحی نو برانداخت .
از نظر هدایت مردمی که شبیه او هستند و نیازهای او را دارند برای گول زدن او هستند . انها جز مشتی سایییه نیستند که برای مسخره کردن و گول زدن به وجود امده اند . بوف کور با سفری اغاز می شود سفری دور و دراز که با دیدن مجلسی که در خواب به راوی الهام می شود یا شاید هم ان را سابقا دیده است .
او پیرمردی را در صحرای پشت اتاقش می بیند که مثل جوکیان هندی زیر درخت سروی نشسته است و دختری زیباروی در روبروی او در حال تعارف کردن گل نیلوفر به او است . در وسط انها جوی ابی روان است . راوی پس از نگاه به انها مات و مبهوت ان مجلس می شود . این دختر زیبا چشم به زندگی راوی معنا می بخشد و او را تا جاییکه فکر بشر عاجز است به خود می کشاند.......................ادامه دارد .
حسین هوشیار ساکن خراسان رضوی و شهر رشتخوار هستم . این وبلاگ را تقدیم تمامی علاقه مندان به صادق هدایت مینمایم . امیدوارم که از مطالب ان لذت ببرید.